جاده های بد: بررسی فیلم توسط ناتالیا وروژبیت
جاده های بد: بررسی فیلم توسط ناتالیا وروژبیت
نقد و بررسی Bad Roads (Pohani Dorogy) توسط ناتالیا وروژبیت ، که در هفته منتقدان در ونیز 77 شرکت می کند.
توسط Eleonora Degrassi -6 سپتامبر 2020 16:19
جاده ای در وسط هیچ جا. یک ماشین توسط دو مرد با لباس یکسان متوقف می شود. مردی که بدون گذرنامه بیش از حد نوشید. به نظر می رسد یک وضعیت ساده ، یک مورد قابل حل است ، اما خیر. هیچ چیز در دونباس ساده نیست. این قسمت از اولین داستان (در مجموع چهار داستان) از جاده های بد (پوهانی دوروگی) ، اولین اثر ناتالیا وروژبیت ، فیلمنامه نویس اوکراینی است که متن تئاتری خود را به سینما می آورد ، با اقتباس دوباره از آن ، که در ونیز 77 در بخش هفته شرکت می کند انتقاد این کارگردان داستان های واقعی را در فیلم خود گنجانده است - توسط افرادی که او می شناختند و در اسارت زندگی کرده اند - که توسط او تفسیر و بازنویسی شده است و اتاقهای نمایش تئاتر مجلسی خود را باز کرده است.
Bad Roads_Cinematographe.it Bad Roads: بخش کوچکی از جهان که هیچ نجاتی در آن وجود ندارد
به نظر می رسد تقریباً یک شوخی ، یک کابوس بد است ، اما این حقیقت سخت و آزار دهنده است: هر اتفاقی می تواند بیفتد. مدیر مدرسه در مقابل دو سرباز به یک تروریست مشتاق تبدیل می شود ، چشمان او تیغ های تیز است ، کلمات به گلوله تبدیل می شوند ، بدن به یک دیوار لاستیکی تبدیل می شود. کمی طول می کشد و خشونت مانند یک بمب منفجر می شود ، بسیار کم طول می کشد و شما انسانیت را از دست می دهید. او رحمت می خواهد ، احترام می خواهد ، می خواهد که به او اعتقاد پیدا کنند - او فقط یک مدیر مدرسه است - اما در مقابل او دو مرد با یونیفرم قرار دارد که کلاشنیکف را در صندوق عقب می یابند (پسران برای جنگ آماده می شوند) او را تحقیر و ترس می کنند. انسان در مقابل انسان. ترس از یک قانون غیرانسانی - از قوی ترین. رحمت در برابر غیرانسانی بودن. کارگردان قسمت کوچکی از جهان را نشان می دهد ، جایی که هیچ نجاتی وجود ندارد ، هیچ صلحی وجود ندارد ، هیچ راه فراری وجود ندارد. بیننده می ترسد ، بخشی جدایی ناپذیر از آن درگیری را احساس می کند و نمی فهمد چه کسی حقیقت را می گوید ، چه کسی دروغ است و این به این دلیل است که در جنگ تقسیم مشخصی بین خوب و بد وجود ندارد.
Vorozhbit جنون ، خشونت ، وحشت و نفرت را در آن منطقه از اوکراین نشان می دهد. در آنجا شبه نظامیان مردمی ، گروه های شبه نظامی ، سربازان گارد ملی در کنار مردم عادی زندگی می کنند که باید تهدیدها ، آدم ربایی ها ، تجاوزها و شکنجه ها را تحمل کنند. از داستان اول به سراغ داستان دوم می رویم که در آن بیننده خود را در یک ایستگاه اتوبوس می بیند به همراه سه دختر در مورد رابطه جنسی ، عشق و عصبانیت ، از دست دادن و عادی صحبت می کنند حتی در جایی که عادی وجود ندارد. یکی از آن دختران باقی مانده که منتظر شخص و چیزی است و در خشم ، با تنها شخصی که از او مراقبت می کند بدرفتاری می کند.
جایی که شر شیطانی را ایجاد می کند Bad Roads_Cinematographe.it
Bad Roads می تواند حتی بدبینانه باشد ، آغشته به یک رشته تقریباً نامحسوس از کمدی تلخ و دردناک ، که فقط با عمیق ترین درام ایجاد می شود ، می تواند سورئال ، نگران کننده باشد و سپس به روایتی مضطرب از احساساتی که حتی در مناطق جنگی وجود دارد حتی اگر بسیار شدید باشد تبدیل شود. اشتباه (که دختران برای یک "فاشیست" ، جلاد برای قربانی خود) ، این وحشیانه است ، از یک وحشیانه ناپایدار ، "مبتذل" و پاره کننده است. اپیزود سوم در واقع یک گرداب خشونت است که بیننده را به یک درگیری تن به تن ، ذهن به ذهن ، زبان به زبانی بین زن و مرد می کشاند ، یک سرباز سادیست روزنامه نگار را شکنجه می کند. این یک داستان پیچیده ، پر از تناقض است (مرز بین نفرت و جذابیت ، بین انزجار و میل ، بین کسانی که دروغ می گویند و کسانی که حقیقت را می گویند نازک و زودگذر است) که در آن دختر با شدت تلاش می کند با عذاب آور خود که او وحشی است ، وحشی با هر اینچ از خودش. از جانب قربانی ، سعی در گفتگو با آن جانور پر از ارزشهای نظامی بیش از حد جنسی شده است: مرد ناباب ، همیشه آماده ، زنی که فقط برای رابطه جنسی مفید است. در درون این تمرکز خشونت باید کمی انسانیت نیز وجود داشته باشد ، ممکن نیست قاتلی که از یهودیان ، همجنس گرایان و "ارزش های اروپایی" متنفر است ، آن پسر دوست داشتنی را با مادربزرگش پاک کرده باشد. این کارگردان داستانی را به گوش فیلم هایش می شنود که توسط خبرنگاری شنیده می شود و علی رغم سختی هایی که پیش رو داشت ، خشونت هایی را که متحمل شده بود به او گفت و این واقعیت که برای زن جوان آن زندان (نه زندان به دلیل تفکیک نشدن زندان بود) متأثر شد. ) به یک مکان "امن" متناقض تبدیل شده بود. به نظر می رسد Bad Roads ناگهان می گوید که شاید حتی در آن مکان امید وجود داشته باشد ، اما نه ، نه در Donbass زیرا متأسفانه ، شر شر تولید می کند ، درد باعث درد می شود. اگر ریشه همه چیز در ترس ، نفرت باشد ، امکان نجات وجود ندارد.
در حقیقت ، این دقیقاً همان چیزی است که جدیدترین داستان کاملاً کنایه آمیز است: یک دختر خوب از یک مرغ فرار می کند ، می خواهد به صاحبانش غرامت بدهد اما خود را یک اسیر کابوس می بیند ، دو دهقانی که می توانند شکنجه گر او شوند. فقط در خارج از صحنه فرصتی برای ملاقات با انسان وجود دارد: فریاد بم
- ۹۹/۰۷/۲۷